وصال

درد دل

وصال

درد دل

بخواب ای کودکم لا لا...

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۹ ب.ظ | رضا جودی | ۱ نظر

زره پوشیده از قنداقه، بی شمشیر می آید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می آید

به روی دست بابا آسمان ها را نشان کرده
چقدر آبی به این چشمان بی تقصیر می آید!

زبانش کودکانه است و نمی فهمم چه می گوید
ولی می خوانم از چشمش که با تکبیر می آید

به چیزی لب نزد جز آه از لطف ستم، اما
نمی دانم چرا از دست دنیا سیر می آید!

جهانی را شفاعت میکند با قطره ی اشکی
که از چشمش تو گویی آیه ی تطهیر می آید

الهی بشکند دست کماندار تو ای صیاد
که آهو برَه ای شش ماهه در نخجیر می آید

چه زخمی خورده آیا بر کجای طفل شش ماهه!؟
که با خون دارد از این زخم بوی شیر می آید!

بخواب ای کودکم، لالا...، که سیرابت کند دشمن
بخواب ای کودکم، لالا...، که دارد تیر می آید
.............................................................
مسیر پیاده روی نجف تا کربلا

  • رضا جودی

نظرات  (۱)

  • سید محمد جمشیدی
  • سلام دوست عزیز
    وبلاگ و طرح های خوب و زیبایی داری
    نوع نگاهت قابل ستایشه.
    خوشحال میشم از وبلاگ من دیدن کنی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی