وصال

درد دل

وصال

درد دل

۱۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

اولین بار...

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۴۰ ب.ظ | رضا جودی | ۱ نظر

رسیدم کربلا الحمدالله...

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۰۷ ب.ظ | رضا جودی | ۴ نظر

بخواب ای کودکم لا لا...

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۹ ب.ظ | رضا جودی | ۱ نظر

زره پوشیده از قنداقه، بی شمشیر می آید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می آید

به روی دست بابا آسمان ها را نشان کرده
چقدر آبی به این چشمان بی تقصیر می آید!

زبانش کودکانه است و نمی فهمم چه می گوید
ولی می خوانم از چشمش که با تکبیر می آید

به چیزی لب نزد جز آه از لطف ستم، اما
نمی دانم چرا از دست دنیا سیر می آید!

جهانی را شفاعت میکند با قطره ی اشکی
که از چشمش تو گویی آیه ی تطهیر می آید

الهی بشکند دست کماندار تو ای صیاد
که آهو برَه ای شش ماهه در نخجیر می آید

چه زخمی خورده آیا بر کجای طفل شش ماهه!؟
که با خون دارد از این زخم بوی شیر می آید!

بخواب ای کودکم، لالا...، که سیرابت کند دشمن
بخواب ای کودکم، لالا...، که دارد تیر می آید
.............................................................
مسیر پیاده روی نجف تا کربلا

یا قائم آل محمد

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۳ ب.ظ | رضا جودی | ۲ نظر

پیاده روی نجف تا کربلا
اربعین 1436

یادش بخیر...

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۴۷ ب.ظ | رضا جودی | ۱ نظر

خیلی ها دوست نداشتن.ولی من عاشق این قهوه ها بودم...

اربعین...

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۴۴ ب.ظ | رضا جودی | ۰ نظر

به پای شوق...

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۴۱ ب.ظ | رضا جودی | ۰ نظر

رزق و روزی

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۲۶ ب.ظ | رضا جودی | ۱ نظر

پاییز

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۵۸ ب.ظ | رضا جودی | ۰ نظر

تیزی گوشه‌ های ابرویت / پیچ و تاب قشنگ گیسویت / آن دوتا چشم ماجراجویت / این صدای خوش النگویت
آخرش کار می‌دهد دستم...
ناز لبخندهای شیرین ات / طرح آن دامن پر از چین ات / «هـ» دو چشم پلاک ماشین ات / شیطنت در تلفظ شین ات
آخرش کار می‌دهد دستم...
گیسوانت قشنگی شب توست / صبح در روشنای غبغب توست/ ماه از پیروان مذهب توست / رنگ خالی که گوشه لب توست
آخرش کار می‌دهد دستم...

شرم در لرزش صدای تو / برق انگشتر طلای تو / تقّ و تقِّ صدای پای تو / ناز و شیرینی ادای تو
آخرش کار می‌دهد دستم...
حال پر رمز و مبهمی داری / اخم و لبخند درهمی داری/ پشت آرامشت غمی داری/ اینکه با شعر عالمی داری
آخرش کار می‌دهد دستم...
کرده‌ اند از اداره‌ ام بیرون / به زمین و زمان شدم مدیون/ کوچه گردم دوباره چون مجنون/ دیدی آخر!؟... نگفتمت خاتون !؟!؟
آخرش کار می‌دهد دستم...
.................................................................
(قاسم صرافان)
پاییز

تنها

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۵۲ ب.ظ | رضا جودی | ۰ نظر